برای دهه های متمادی وجود یک حالت دائمی جذب مشتری ، واقعیتی برای بازاریابان بوده است . ورود به عصر دیجیتال صرفا سرعت را زیادتر کرده است. دان دپر از سال های 1960s ، طراحی تبلیغاتی از سری مرد عنکبوتیAMC می گوید: "مردم می خواهند بگویند که چه قدر بدشان می آید که به هرکسی گوش دهند". درست است که هنگام خرید ، راهنمایی ها نه تنها از خانواده و دوستان ، بلکه از منابع فراوان دیگری نیز جستجو می شود. در این دوران اقتصاد جذب ، که همه کس و همه چیز متصل است ، مشتریان آنلاین خود را با تمام اطلاعاتی که برای تصویب تصمیمات خرید تحصیلی لازم دارند ، تجهیز می کنند. متأسفانه هنوز هم مشکلی بین بازاریابان در مورد اینکه چه فکر می کنند و مشتریان چه تجربه می کنند وجود دارد. اکثریت بازاریابان (هر چند به طرز وحشتناکی) ارزش و اهمیت مشارکت مصرف کننده و مشتری را مشاهده می کنند. اکثریت (85 درصد) از متخصصان بازاریابی خود در گزارش دولتی خود می گویند که آنها تجربه یکسانی در سراسر کانال ها را ارائه می دهند، 84 درصد موفق تر هستند زمانی که تیم و استراتژی مشارکت کنندگان هم تراز شده و 83 درصد تجربه منسجم و شخصی را ارائه می دهند.
با این حال ، 47٪ از مصرف کنندگان B2C و 65٪ از مصرف کنندگان B2B فکر می کنند مارک ها می توانند در هماهنگی با چگونگی اولویت دادن آنها بهتر شرکت کنند. مصرف کنندگان می خواهند با برند ها ارتباط شخصی داشته باشند و از ارزش و مزایایی که به منافع آنها اختصاص می دهند، همین انتظار می رود. آنها همچنين بدون در نظر گرفتن کانال ، تعامل مستمر را ارزيابي ميکنند و خواستار بازاريابي براي پاسخگويي به فعاليتهاي مصرفي در سراسر کانالها در زمان واقعی هستند. به طور خاص ، هر دو مصرف کنندگان B2B و B2C موافق هستند که برای شرکت ها ادغام ایمیل ، وب سایت و تعاملات تلفن های همراه بسیار مهم است. با این وجود ، به رغم تلاش های بازاریابی برای درک و ایجاد رابطه با مصرف کنندگان ، مصرف کنندگان اتصال را احساس نمی کنند و دریافت محتوای بسیار غیرمستقیم به عنوان دلیل اصلی که آنها تصمیم نمی گیرند ، به آنها اشاره شده است. مصرف کنندگان همچنین احساس می کنند که تجربه خود را با مارک ها عمدتا به صورت ماهرانه انجام می دهند ، بدون ارتباط صمیمی و یا تعامل. بنابراین ، بازاریابان چگونه می توانند این مشکل را حل کنند؟ در این وبلاگ ، من راه حل هایی را برای بازاریابان روبرو با این مشکل بزرگ می بینم : ناهماهنگی بین رویکرد بازاریابی به تعامل و تجربه مصرف کننده.
مشارکت بهتر با ارائه یک تجربه چند کاناله ، محتوای شخصی و مشارکت در لحظه مناسب آغاز می شود. داشتن صحیح تکنولوژی بازاریابی مناسب برای بازاریابان ضروری است. با این حال ، این گزارش ابزار را به عنوان شماره یک مانع از بازاریابان برای مشارکت موثر شناسایی می کند و فقط 56٪ رضایت کلی از توانایی های ابزار در تمام جنبه های تعامل دارد. به گفته دولت دخالت ، "بازاریابان باید به فکر شناسایی ابزارها ، راهکارها و سیستم عامل هایی که داده ها را از نقاط مختلف هماهنگ می کنند و این فعالیت ها را به بینش عملی تبدیل می کنند ، برای تبدیل شدن به اطراف باشند".
اطمینان از این ساختار ، خرید و تطبیق برای هر استراتژی مشارکت مهم است. این گزارش نشان می دهد که هماهنگی داخلی برای ابتکارات مصرف کننده و مشتری ، بر روی دریافت خدمات و پشتیبانی مشتریان آنلاین (75٪) و تیم های فروش (70٪) در یک صفحه متمرکز است. اما هماهنگی زمانی که به مدیران می رسد (56٪) کوتاه می آید. بازاریابان همچنین در حال نشان دادن ROI در سرمایه گذاری های فناوری به عنوان چالش بزرگ هستند. به عنوان یک راه حل ، State Engagement پیشنهاد می کند که "از طریق ابزارهای تک منظوره به فن آوری ها ، راه حل ها یا سیستم عامل هایی که جریان داده های بدون درز را تسهیل می کنند و هماهنگی بین عناصر در یک پشته بازاریابی" را ارائه می دهند. "
همانطور که مصرف کنندگان به سرعت در طول زمان تغییر می کنند ، بازاریابان نیز انتظار دارند که در آینده نزدیک از روش های پیشرفته تر استفاده کنند. با استفاده از هوش مصنوعی ، که بیشترین تکنولوژی ذکر شده را قادر می سازد ، بازاریابی پیش بینی کننده ، سفر مشتری را به یک فرایند علمی تبدیل می کند. بازاریابی پیش بینی مناسب ترین راه برای تعامل با مشتری را از طریق بخش راست ، پیام رسانی و کانال در مقیاس و نزدیک به زمان واقعی مشخص می کند. به عنوان مثال ، پلت فرم معاشرت مشتری هوشمند Mintigo ، مشتری ایده آل و بیشترین احتمال خرید را پیدا می کند ، اطلاعات را به تفسیر روشن و معنی دار مربوط به مصرف کنندگان تبدیل می کند و به بازاریابان اجازه می دهد تا کمپین های سازگاری و مشاغل ایجاد کنند.
علاوه بر این ، با بینش در مورد چگونگی و نتایج تعاملات مشتری به عنوان آنها در سراسر سفر مشتری پیچیده - از کانال به کانال ، محصول به محصول و یا خط کسب و کار به خطوط بازاریابی کسب و کار می تواند رهبری اجرایی با کل سازمان در سراسر مصرف کنندگان بهتر است. نتیجه؟ یک راهبرد موثرتر و درگیر شدن جامعتر .دون دراپر موفق شد چون به مردم گوش کرد. او آنچه که آنها می خواستند و بر اساس کمپین تحویل داده شده ، پیام درستی را برای فروش محصولات اینترنتی و خدمات ارائه می کنند را تجزیه و تحلیل کرد. امروزه بازرگانان با یک مفهوم مشابه کار می کنند ، اما با مصرف کنندگان تکنولوژی آگاه ، باید با سرعت تغییرات در روند و تقاضاها حرکت کنند. خوشبختانه ، بازاریابان دارای گستره ای باور نکردنی از منابع برای حمایت از تلاش های خود هستند. ترکیب تکنولوژی مناسب ، استراتژی تعامل با هم ترازی و باز بودن به روش های جدید با رویکرد کلی مشتری محور ، رهبران بازاریابی امروز را قادر می سازد تا بهترین مارک های خود را برای موفقیت در موقعیت قرار دهند.
شما چه راهكارهایی برای هماهنگ كردن استراتژی مشاركت با انتظارات مشتری در نظر گرفته اید؟ آیا روش های جدیدی در این وبلاگ پیدا کردید؟